قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

پاهایت را امشب خواهم دزدید 

وقتی که خواب باشی! 

بلوار ها را با هم،بیدار نگه میداریم 

پشت ویترین مغازه ها حسرت خواهیم خورد! 

بستنی در سینما 

سانس نیمه شب 

 

برای تاکسی نارنجی رنگی دست تکان می دهم 

"آقا دربست؟" 

-قبل از صُبح 

مجسمه باید به موزه اش برگردد!

اگر دست من بود،

زمین را خلاف جهت حرکت تو می چرخانم.

هر چه راه بروی

از سر کوچه دور تر نشوی

اگر دست من بود

که

آب از آب تکان نمی خورد.


لطفا این پُست را در گذشته ها بخوانید!

عصرهای ِ دوست نداشتنی

 

حرفهای ِ من از زبان حسن هادوی

مرتد ِ عمله ی استکبار


و یک غزل زیبا و دائم در حال بهتر شدن از پگاه

دلتنگی بی برو برگرد! ( با اصلاحاتی در راه )



وبلاگ کتاب و کتابخوان به روز شُد،در اطلاع رسانی کمک کنید.


"کتاب خوانی"



هر چی بیشتر کتاب میخونم،بی سواد تر میشم!


یک کار قدیمی


چشم های ِ تو،

همیشه چای را از دهان می انداخت؛


شما را پیوند می دهم به تمام پیوندهای ِ روزانه ام!

حرف نزن،دارم از چشم هات سوال می پُرسم.