1.
تُف
واژه ی غمگینی ست
که از دهان شاعری
به سمت مرزهای جنگ زده پرتاب شده
وقتی
عمیق ترین چاه های خون
بیخ ِ گوش خاور میانه است
تـــــــــــُف
لفظیست عاشقانه!
وقتی گلوله های وطنی
به جای قلب دشمن
تن همکلاسیت را نشانه می رود
این شعر،پایان خوبی نخواهد داشت،
تا وقتی که تمام خشاب ها
خالی نشده باشند.
2.
فرقی نمی کُند
زمین کجای کتاب جغرافیا باشد
تو نباشی
من
همیشه برج زهر مارم
3.بخوانیم و گریه کنیم با پست حسن هادوی
4.طلای سوریان،باخت پرسپولیس،برد احتمالی استقلال!
آقای همسایه
دستت را از روی ماشه بردار
تو بشارتی
به جز مرگ نداشته ای!
شرمنده ی تمام عزیزانی که آمدند و هنوز نیامده ام.
ما چراغ قرمز ها را رد می کنیم
پشت ِ سبزها می مانیم
ما بی سواد نیستیم
این
نوعی مبارزه مدنی است.