قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

سرمای ِ تو را خوردن،عافیت است!

دوباره میزنم به سرم هوای ِ تو را

دوباره میزنم به بدن نگاه تو را



روز مبارزه با طبیعت!

روز مبارزه با طبیعت!


برای ِ اعتراض هم که شده فردا خیل ِ عظیم ِ بستگان را می پیچانیم،بیخیال جوجه و قلیان و بدمینتون و .. و.. و ... میشیم!مینشینیم توی ِ خانه یا لا اقل به کافه دوستان می رویم!واقعا آدم حالش گرفته می شود،وقتی غروب ِ فردا از دور به کوه های ِ اطراف نگاهی بیاندازی دردناک آور است!


شب به خیر!

بند تاپ تو،خفه ام می کند.

زمان ِ آخر

به خون نشسته است تنم

میان ِ حجم ِ این سکوت

اگر به قتل می رسم

به تیر ِترکش ِ تو بود