قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

امروز وقتی پشت میز کار بلاگ اسکای نشستم همه چی،همه چی،همه چی برام تازه شد.همه ی اون اتفاقا.همه ی اون روزای خوب و بدی که باهامون بود.

سه نقطه تا بعد!

میروم طرح غصه ای باشم

دلم بدجوری گرفته.دلم واسه خیلی چیزا تنگه.دیگه این خونه خاک خورده و خسته ست.سیبیل گذاشتم.موهام ریخته.خیلی داغون شدم.داغون تر از روزای قبل.جرات سر زدن به این ویلاگ و نداشتم هیچوقت.نشستم خودم و گذشته ی خودم و خوندم.کاش بشه یک لحظه برگردم به اون روزا.رفیقای خوبی دور و برم بودن که دیگه هیچکدومشون نیستن.رفیقایی که خیلیاشون و هیچوقت ندیدم اما همه شون صاف و بی ریا بودن.دلم تنگ شده واسه خیلی چیزا.واسه خیلی کسا.نمی تونم دردم و به کسی بگم.نمیدونم دردم چیه اصلا.آرشیو این وبلاگ دیوونم میکنه.لحظه لحظه روزای خوب و بد و یادم میاره.به نظرم هیچ خاطره ای خوب نیست.همه ی خاطره ها تلخن،چه خاطره های تلخ،چه خاطره های شیرین.وقتی هر کدومشون و به یاد میارم دلم میگیره.غم میگیره من و.اصلا آدم باید بدون خاطره زندگی کنه.اومدم از همتون معذرت بخوام.واسه بدی هایی که کردم.وسه دلایی که شکستم.واسه بی حوصله بودنام.اما کلی حرف دارم.کلی شعر دارم.کلی زندگی کردم تو این مدت که نبدم.دلم میخواد دوباره راحت حرف بزنم.

کجاست؟

چه می کند؟


خر

ژیلا بنی یعقوب آزاد شده بود.الان نمیدونم کجاست.

موسوی حالش بده.

باغ گیاهشناسی چرا باید تخریب بشه؟؟

بافت های قدیمی شهر یزد ... :(

غرق اند به خون...