از خواب منمردی از سمت چپ دنده اش بلند شدو صُبحسطل زباله خانه را به اتش کشیدحسین طاهری(رها)/مرداد ماه نود
بیشتر از این حرفی ندارم!
دانه دانه گلهای پیراهنت را میچینم.
می رسم به دشت لختی که تن تو باشد.
اینجا سرزمین من است.
کشوری که یک نفر جمعیت دارد.
می نویسم:
"لب های تو"
و بعد،روی ِ شعر دست می کشم...
هفته ی ِ خاکستری،پست ِ بغض آور!! از آصف نوروزی
همین!
عشق چونان می کُند
که کوره با آهن
که سیگار با ریه
شاعر با کلمه
خاطره با بُغض
قبل از تو هیچ سگی پارس نکرد،
هیچ اسبی شیهه نکشید،کسی سُم نکوبید!
ای-
بی سر و صدا ترین زلزله ی ِ تاریخ؛