یه چیزت منو هنوز می کشونه اینجا حسین .. می دونی چیه ؟ سبکت سبکی که هنوز عوض نشده .. تو همون حسین روزای اولی که من تازه اومده بودم اینجا و تا یه مدت فک می کردم دختری می دونی چرا چون خیلی با احساس می نوشتی واقعا تبریک داری .. خیلی روزا گذشت ولی تو اقلش تو دنیای مجازی همون حسین رها موندی ..با همون غلظت
راستش بار اول اصلا از خوندن شعرات لذت نمیبرم...با خودم میگم مزخرفه...ولی تو ذهنم میمونن...نمیدونم چی داره شعرات ولی هی تو ذهنم بهش فکر میکنم، فکر میکنم،و فکر...مثل فیلم میمونه...تاااااااااااااااااااااااااااااااا...بفهممش....اونجاس که با خودم میگم ایول...ای حسین ناکس...!!!
آرزو دارم یک شب با تو تا صبح تهران را بگردم!
از: آرزوهائی که بر دل ماند!
با من؟!
نوشته هاتو دوست دارم
خوبه امدادگری
من الان نیاز شدید به کمک دارم کتاب هارا نمی دونم چکار کنم !
وختی ما شبا تا صب...
مجسمه هامون تو جیبامون...
مرسی کامنت.
پاهایت را...
عاااااااالی بود پسر
یخورده نقد کن پوریا،بذار بهتر باشم.
لذت بردم... فوق العاده بود.
یکی از بهترین کارهای اخیرت بود. واقعا سورپریز شدم! آخرش فوق العاده بود...مرسی
ممنون پگاه،خودم هم از اینایی که گفتی شدم!
حسرت را خوب امدی
سلام.زیبا بود.میتوانسیتی در بند اول کلمه شب را حذف کنی.ایجاز در حد تعادل به گسترش حوزه معنا کمک می کند
سلام.زیبا بود.میتوانسیتی در بند اول کلمه شب را حذف کنی.ایجاز در حد تعادل به گسترش حوزه معنا کمک می کند
آقای جانبازان عزیز،ایجاز در حد تعادل خوبه،ولی با حذف کلمه ی ِ امشب این روایت شب تا صُبح کامل نمیشه.ممنون از نظرتون.
عزیز با این شماره 09398277401این آقای شاهین نیا گرکانه و مسوول پخش کتابم بش بگید براتون پست می کنه
عزیز بهم خبر بدید
مرسی عزیز
لینک جبران شد
شعر خوب بودی
خیلی...
پ.ن:اینجا تو شکلکاش گل نداره؟
یه چیزت منو هنوز می کشونه اینجا حسین ..
می دونی چیه ؟
سبکت
سبکی که هنوز عوض نشده ..
تو همون حسین روزای اولی که من تازه اومده بودم اینجا و تا یه مدت فک می کردم دختری
می دونی چرا چون خیلی با احساس می نوشتی
واقعا تبریک داری ..
خیلی روزا گذشت ولی تو اقلش تو دنیای مجازی همون حسین رها موندی ..با همون غلظت
خوندم حسین آقا. ولی حال خوشی برای کامنتیدن ندارم
سلام دوستم
خوندمت و دوست داشتم و بی ربطه اما یاد مجسمه های پارکها افتادم!
خب حق بده نیمه شب و مجسمه و ...
به روزم
ممنون از حضورت.
بله اون موقع کتاب من تو غرفه بوتیمار بود
الان آقای شاهین نیا دارند عزیز
پس باید باهاشون تماس بگیرم.
آری ای قلعه بلند من ! قلعه عشوه های تاریخی !
من اگر مثل خشت غمگینم ، همچنان بهترین نمای توام
+ مجسمه باید به موزه ش برگرده !
میدونی از چی شعرات خوشم میاد؟؟؟
آهان...دِ نمیدونی...!
راستش بار اول اصلا از خوندن شعرات لذت نمیبرم...با خودم میگم مزخرفه...ولی تو ذهنم میمونن...نمیدونم چی داره شعرات ولی هی تو ذهنم بهش فکر میکنم، فکر میکنم،و فکر...مثل فیلم میمونه...تاااااااااااااااااااااااااااااااا...بفهممش....اونجاس که با خودم میگم ایول...ای حسین ناکس...!!!
حسین روز به روز داری قشنگ تر می نویسی...
واقعا لذت بردم...
آفرین رها-<@ این خیلی خوب بود.
یک ماهیِ تبعیدی نیستم
که گذارم به تُنگِ تَنگ افتاده باشد
...
منتظرم بیا
قرار نبود خون از دماغ ناودان جاری شود...
(نظر یادتون نره)