قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

خلاصه میکنم؛شرح این حکایت:که!

المثنی ندارد؛

لبهای با انحنای تو.

۱تیر...

تابستان بلند از راه می رسد،مثلِ دامنِ دیشبِ تو.

هه...!

یک روز"من"،جایِ تمام"او"ها را می گیرد

و من می میرم.

هه...

تو در طالعِ من هستی و  

شناسنامه یِ او 

 

۶

فنجانِ چای،رویِ فرش 

 

روزنامه عصر،لایِ سالنامه 

 

موهایِ تو،لایِ دستهایِ 

 

او...او...او