یک روز"من"،جایِ تمام"او"ها را می گیرد
و من می میرم.
سلامبیا مهمونم شو
یعنی میشی ضمییر غائب . . . خوب نیس ... اگه فراموشش کنی / مَردی تا حالا به این فک کردی که یکی این وسط لیاقت نداشته . . . و سعی کنی کنار بیای ؟؟
لیاقتُ با چی میخوای بسنجی!؟
آره دقیقا میمیری...و من میدونم دلیل مردنت رو...
تو که همه آدما رو از بَری!!
که ایکاش هرگز نرسد ان روز....
از طرفِ من دعا نکن!دی:
خودت باش!
میشه سارا؟!
چرا حالا هه!اومدم بیرون از ادامه دادن.
همینجوری.
سبک نوشتنت پرستیدنی است
این همه لطف و کجا جا بدم!
خدا نکنه پسر
قسمتِ.
خدا نکنه....ای بابا...
چرا دکتر...!
"او " ها ، همه برای خودشون " من " هستن ...نگران نباش ! به این وصف ، حالا حالا ها وقت داری !
اون از دیدِ خودش میشه"من".
اومدم اینجا گفتم سکوت نکنم...
خوبِ...
مَرد،مُرد؟
خیلی وقتِ هانیه...
و تو ای من چه کارت است با این همه او . چند نفر را به یک نفر ...خوب بود بچک ...
من یک طرف.او هم یک طرف.
نمی دونم ... با هر چی که تو بگی بچه مثلا قسمت ... حکمت .. قضا .. قدر و لیاقتو با حرف دل و حرف ذهن لیاقتو با حس یا به قول الی بذاری به حساب بی سواتی نگاه طرف حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین
خوب من. . .
یک روز"من"، جایِ تمام"او"ها را می گیرم ..
تحریف،تو روزِ روشن!
دوباره متولد می شی و آغازی دیگر!
آغازی دیگر بر آغازی دیگر.
مردن تعبیر خوبی است برای این کابوس
مطمئن هم نیستم!
به جان خودم حسین جان با این وضعیتی که از تو سراغ دارم هنوز پر از اویی!!
البته،اویِ خودم.
:(چرا میمیری؟!خدا نکنه اونروز باید زنده باشی و رفتن تمام او هارو ببینی
همان یک روز که جایِ او را بگیرم،کافیست.
خوب من یعنی چی اینجا ؟ ئمصداق از چیه اون وخت ؟
اینجور مردن بدم نیس!
عالیهِ...
مناو نمیدانم !!!
سلام
بیا مهمونم شو
یعنی میشی ضمییر غائب . . .
خوب نیس ...
اگه فراموشش کنی / مَردی
تا حالا به این فک کردی که یکی این وسط لیاقت نداشته . . .
و سعی کنی کنار بیای ؟؟
لیاقتُ با چی میخوای بسنجی!؟
آره دقیقا میمیری...
و من میدونم دلیل مردنت رو...
تو که همه آدما رو از بَری!!
که ایکاش هرگز نرسد ان روز....
از طرفِ من دعا نکن!دی:
خودت باش!
میشه سارا؟!
چرا حالا هه!
اومدم بیرون از ادامه دادن.
همینجوری.
سبک نوشتنت پرستیدنی است
این همه لطف و کجا جا بدم!
خدا نکنه پسر
قسمتِ.
خدا نکنه....
ای بابا...
چرا دکتر...!
"او " ها ، همه برای خودشون " من " هستن ...
نگران نباش !
به این وصف ، حالا حالا ها وقت داری !
اون از دیدِ خودش میشه"من".
اومدم اینجا گفتم سکوت نکنم...
خوبِ...
مَرد،مُرد؟
خیلی وقتِ هانیه...
و تو ای من
چه کارت است با این همه او . چند نفر را به یک نفر ...
خوب بود بچک ...
من یک طرف.او هم یک طرف.
نمی دونم ... با هر چی که تو بگی بچه
مثلا قسمت ... حکمت ..
قضا .. قدر
و لیاقتو با حرف دل و حرف ذهن
لیاقتو با حس
یا به قول الی بذاری به حساب بی سواتی نگاه طرف حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین
خوب من. . .
یک روز"من"، جایِ تمام"او"ها را می گیرم ..
تحریف،تو روزِ روشن!
دوباره متولد می شی و آغازی دیگر!
آغازی دیگر بر آغازی دیگر.
مردن تعبیر خوبی است برای این کابوس
مطمئن هم نیستم!
به جان خودم حسین جان با این وضعیتی که از تو سراغ دارم هنوز پر از اویی!!
البته،اویِ خودم.
:(
چرا میمیری؟!
خدا نکنه
اونروز باید زنده باشی و رفتن تمام او هارو ببینی
همان یک روز که جایِ او را بگیرم،کافیست.
خوب من یعنی چی اینجا ؟ ئمصداق از چیه اون وخت ؟
اینجور مردن بدم نیس!
عالیهِ...
من
او
نمیدانم !!!