قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

والا؛

دشت ِ سر سبز و گلهای ِ سرخش

زردش،آبی اَش

زیر سایه نشستن توی ِ باغ

کنارِ جویِ آب و

این ها را بی خیال...


با پدرت صحبت کردی؟!


(ح.ر)

اتفاق خودش می افتد!

لابُد اتفاقی افتاده است

که شعری این چنین روی ِ کاغد

مردی این چنین روی ِ خاک؛

حقیقت باشه شاید:

زیبایی،به تنهایی

دلیلِ قاطعی برایِ آفرینش عشق نخواهد بود؛

ملتمسانه است:

تو برگرد؛

تازگیِ نانِ صبحانه هایت با من!

رسم روزگاز چنین است؛بله!

تکلیف من روشن است؛

همیشه خامُشی!