روزه یِ لبها یِ
تواَم
چه افطارِ شیرینی،
خواهم داشت!
+مَرد،مُرد.
کنکور !
چه قشنگ...خوشمان امد
قبول حق !
قبولِ حق !
گدایی در خانه یمان را زد / افطاریت را دادیم رفت...فردا باز بیا.
کار دره به جاهای باریک میرسه
شما نبودی!
رفتی پیشباز رمضونا ....
باید می گفتی چه افطار شیرینی خواهی داشت ؟ این طور نیس ؟یا من دارم اشتباه می کنم
خوب،همین و گفتم احتمالا!
حسین تو سنت کمه...فعلا نباید روزه بگیری...تا افطار بشه ضعف میکنیا...
نه خواهرم!دیگه بزرگ شدم.
قشنگ بود حسین .لایک .
سلام
این عشق هم با آدم چه میکنه
خیلی وقته میخوام بدونم چی میکنه!
میدونی من همیشه تو فکر اینم /میگن لب شیرینی داشت / ولی من چشیدم ..شیرین نیست به خدا / یه جوریه /بی طعمه /می دونی !یه جوریه دیگه ! بدون دیگه !!!!پس چرا همیش میگن لب شیرین ؟
من خواب دیدم،که لبش در لبِ منقندِ خون زد بالا!
آی گفتی
گفتم دیگه/
میگن واسه افطاری یه لقمه هم بدی به بغل دستیت خیلی ثواب داره :دی
تو این یه مورد شوخی ندارم!
راستش نوشته های من همه همین هاست / اوناش دیگه خیلی خصوصی ن که به هیشکی نمی دمشون /اینا هم همش واسه تو ./ بعدش اینجا چرا خصوصی نوشت نداره ؟!
آقا این خصوصیهِ.نخونید!
سلام.
روزه ی بی سحری
آره مردِ قریب!
منظورتو از شما نبودی نفهمیدم؟
شما نبودی،ما کارمون به جاهای باریکتر از اینم رسیده بود!
شیرین تر از این نمیشه...
بیامرزی
هی.
نشوته هاتو واسم گلچین کن بفرست!تا دوباره از دستم نرفتی ... ینی چی ؟ نشوته ها ؟؟؟؟
صداشو در نیار اومدم.
ماه رمضان من کی از راه میرسد ؟؟!!!!!!
وقتی وقتش باشد/
نوش جان
پس خوب شد اومدم
نه تو گفتی خواهم داشت .. منظورم اینه که باید به طرفت می گفتی خواهی داشت
خدایش بیامرزد...
و همه مان را.
مرد . . .
حس نوشته ت رو دوست داشتم ... با کلمات بازی زیبایی کردی !
سلام فرناز.
دین و مذهبت رو اعلام کن تا منم اختیار کنم حسین.این جوری همهی سال هم که قرار باشه روزه بگیریم منم هستم... من کشته مردهی اینجور روزهام اصلاً.. با شیرین و تلخش هم کاری ندارم!چه قشنگ نوشتی حسین.. دمت گرم.
من حسینم،نه نیچهنه سقراط و ارسطو،عشقم؛فلسفه ی خودش را دارد.
روزه خوبه حسین.خوبه برای تو خوبه . افطار شیرینت و دوست دارم
روزه ی بی سحری.به قولِ یه دوست.
سکوت
قبول حق :دی
قبول ترین روزه دنیا همینه نشکنش
گونههای بانمکش را هم که ببوسیروزه ات باطل است.
فکر کردن هم باطل میکند.
کنکور !
چه قشنگ...خوشمان امد
قبول حق !
قبولِ حق !
گدایی در خانه یمان را زد / افطاریت را دادیم رفت...فردا باز بیا.
کار دره به جاهای باریک میرسه
شما نبودی!
رفتی پیشباز رمضونا ....
باید می گفتی چه افطار شیرینی خواهی داشت ؟ این طور نیس ؟
یا من دارم اشتباه می کنم
خوب،همین و گفتم احتمالا!
حسین تو سنت کمه...فعلا نباید روزه بگیری...تا افطار بشه ضعف میکنیا...
نه خواهرم!دیگه بزرگ شدم.
قشنگ بود حسین .
لایک .
سلام
این عشق هم با آدم چه میکنه
خیلی وقته میخوام بدونم چی میکنه!
میدونی من همیشه تو فکر اینم
/میگن لب شیرینی داشت /
ولی من چشیدم ..
شیرین نیست به خدا /
یه جوریه /
بی طعمه /
می دونی !
یه جوریه دیگه !
بدون دیگه !!!!
پس چرا همیش میگن لب شیرین ؟
من خواب دیدم،
که لبش در لبِ من
قندِ خون زد بالا!
آی گفتی
گفتم دیگه/
میگن واسه افطاری یه لقمه هم بدی به بغل دستیت خیلی ثواب داره :دی
تو این یه مورد شوخی ندارم!
راستش نوشته های من همه همین هاست /
اوناش دیگه خیلی خصوصی ن که به هیشکی نمی دمشون /
اینا هم همش واسه تو ./
بعدش اینجا چرا خصوصی نوشت نداره ؟!
آقا این خصوصیهِ.نخونید!
سلام.
روزه ی بی سحری
آره مردِ قریب!
منظورتو از شما نبودی نفهمیدم؟
شما نبودی،ما کارمون به جاهای باریکتر از اینم رسیده بود!
شیرین تر از این نمیشه...
بیامرزی
هی.
نشوته هاتو واسم گلچین کن بفرست!تا دوباره از دستم نرفتی ...
ینی چی ؟ نشوته ها ؟؟؟؟
صداشو در نیار اومدم.
ماه رمضان من کی از راه میرسد ؟؟!!!!!!
وقتی وقتش باشد/
نوش جان
پس خوب شد اومدم
نه تو گفتی خواهم داشت .. منظورم اینه که باید به طرفت می گفتی خواهی داشت
خدایش بیامرزد...
و همه مان را.
مرد . . .
حس نوشته ت رو دوست داشتم ... با کلمات بازی زیبایی کردی !
سلام فرناز.
دین و مذهبت رو اعلام کن تا منم اختیار کنم حسین.
این جوری همهی سال هم که قرار باشه روزه بگیریم منم هستم... من کشته مردهی اینجور روزهام اصلاً.. با شیرین و تلخش هم کاری ندارم!
چه قشنگ نوشتی حسین.. دمت گرم.
من حسینم،
نه نیچه
نه سقراط و ارسطو،
عشقم؛فلسفه ی خودش را دارد.
روزه خوبه حسین.
خوبه برای تو خوبه . افطار شیرینت و دوست دارم
روزه ی بی سحری.به قولِ یه دوست.
سکوت
قبول حق :دی
قبول ترین روزه دنیا همینه نشکنش
گونههای بانمکش را هم که ببوسی
روزه ات باطل است.
فکر کردن هم باطل میکند.