قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

سوشیانت!

اگر سر به سر تن‌ به کشتن دهیم/از آن به که کشور به دشمن دهیم...  

 

+تو،سوشیانتِ ما شو! 

  

ته ران!

کثافتِ تهران با غروب آفتاب طلوع میکند! 

 

تک نوازی بچه های خودمون! 

 صدای مادر 

شعر:خودم/دی: 

 

http://s1.picofile.com/file/6308209254/farshad_guitar.amr.html

جا مانده از قبل

حول ساعت 5 بود که بیدار شدم.یعنی خواب که نبودم.از روتخت پاشدم.بدجوری سر درد داشتم.تمام پروفنامو تا ته غورت داده بود.باید یه دوش میگرفتم.خوب گرفتم.یکم سرحال تر شدم.یه زنگ به فرشاد زدم.دو تا بوق خورد پشیمون شدم.حس هیچ کس نبود.دست کردم تو کمدم.با لباسام ور رفتم.یه ست پارچه ای شیک که کمتر میپوشیدمش.انتخاب خوبی بود واسه اونشب...با کفشای رنگ عسلی(تو توضیح رنگ بندی اشتباهی شد!قهوه ای توصیف بهتره ایه) که خیلی باهاشون حال میکردم.کلی شاخ بودن واسه خودشون.بیرون هوا بدجوری دم داشت.تو کوچه بودم به سمت تالار که گوشیم تو جیبم لرزید...اولش شماره رو نشناحتم.آخه شماره شو صبحی رو صندلی بانک پاک کرده بودم.دیگه تموم شده بود به خدا.مونده بودم دودل.جواب ندادم.ردم نکردم.گذاشتم اینقدر بوق بزنه تا جر بخوره.نشستم تو تاکسی.آدرس تالار و گیر آوردم.....{}

جمع شدن به رسم خنده!

 طبق قول داده شده قرار بود امروز بعد از ظهر،پس از تلاش های شبانه روزی همایونی اینجانب و "من" و "تو" و علیرضا جان عزیز(زندگی دوگانه ی یک دلقک) یه پست بزاریم و شما رو از سرگردونی نجات بدیم! 

حالا میخوایم بیایم تو وبلاگاتون و بهتون اعلام کنیم... 

 پیام خصوصی ما رو جدی بگیرید در نهایت هم از همتون و مشارکتتون ممنونیم.. 

 منتظر پیام ما تا ساعت 12 امشب باشید... 


**خواهشا تا ۱۴ بهمن خبر قطعی رو ما اعلام کنید! 

 

دلم نیومد پست نذارم! اینجا.... 

شاید لازم باشه بگم این پست ربطی به دیدار نداره...