قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

بذار مرور کنم آخرین باری که دیدمت.من اعتراض داشتم به آشفتگی ِ موهای ِ تو،و فقط سکوت کرده بودم.و فقط با سکوت یکی یکی خیابونا رو به ته می رسوندم.تو پشت ِ سر ِ من نفس نفس میزدی و من به روی ِ خودم نمی آوردم که دلم میخواد

تو دست ِ من و میگرفتی و من به روی ِ خودم نمی اوردم که من

تو میگفتی حسین و من کر شده بودم.زیر ِ پُل ِ هوایی بود که تنهات گذاشتم،یا تنهام گذاشتی.دنبال ِ مقصر نمی گردم.سیگارمو در آوردم و آتیش زدم.چند قدمی نرفته بودم که برگشتم ولی تو در کار نبودی.پُل هوایی و تلو تلو خوردم تا تهش.باز تو نبودی.بالای ِ سرمو نگاه کردم،باز تو نبودی.به سیگارم نگاه کردم.تو نبودی.حتا وقت ِ رفتن تو چشم ِ هم نگاه نکردیم ولی میدونم مثل همیشه بودیم.

بقیه ش واسه وقتی که از روی ِ تخت ِ بیمارستان بلند شدی،برگشتی خونتون،من آروم گرفتم.

خیلی سخت میشه خیلی چیزارو به یاد نیاورد.خیلی سخت میشه تو خیابون راه رفت و به خون فکر نکرد.خیلی سخت میشه از انقلاب گذشت و صدای ِ تیر نشنید.خیلی سخت میشه همراه شو عزیز رو گوش کرد و بغض نکرد،سیگار نکشید،خیلی سخت میشه به خودت بقبولونی!راحت و بیخیال زندگی کرد.به طرز احمقانه ای میخوام اعتراف کُنم که هنوز همون حسین ِ رهای ِ ...

شیرین مثل ِ خون

خبر می آورند

قاصدک ها

با گیسوان ِ خونین و دست های ِ بریده،

از گوشه ی ِ حیاط ِ زندان!

جایی که باد

از  لوله ی ِ تفنگ ها بر می خیزد

1

انگار که بعد از قهوه سیگار نکشیده باشی،

وقتی تو را دیده

و نبوسیده باشم!


آذر ماه ِ نود

صدای ِ ما بلند نبود اما،

حرف داشتیم.