اگر دست من بود،
زمین را خلاف جهت حرکت تو می چرخانم.
هر چه راه بروی
از سر کوچه دور تر نشوی
اگر دست من بود
که
آب از آب تکان نمی خورد.
لطفا این پُست را در گذشته ها بخوانید!
حرفهای ِ من از زبان حسن هادوی
و یک غزل زیبا و دائم در حال بهتر شدن از پگاه
دلتنگی بی برو برگرد! ( با اصلاحاتی در راه )
آگر دست من بود
آب از آب تکان نمی خورد
و تو از پیش من ..
آب از آب تکان نمی خورد
وخیلی چیزهای ِ دیگر که به یک قرینه ای(!)حذف شده اند!
عالیه این
عالیه
پوریا جان ِ جانان ِ ما.
اگر دست من بود...
از اینجا تا دمِ در هم بری دلشوره میگیرم
مرسی عزیز
اگر دست من بود...
دستم را وا نمی کردم!
مرسی حسین جان
من لینکت کردم
خوشحال میشم شما هم منو لینک کنی
واسه اینکه از این به بعد همو بیشتر بخونیم
حیف که دست تو نیست
فقط میدانم این روزها
خیلی چیزها دست من نیست
حتی دستان تو . .
آمدم بگویم که صافم مثل...
اما تا دستم رو شد،همه چیز از کفم رفت...
رها بودن شاید زمانی فرا برسه که ببینه هیچ کاری دستش نیست...
در گردونه ی گرد زمین، هرکجا بروم به تو میرسم...
مرسی بابت لینکی که داده بودی.
هیچ چیز انگار دست ما نیست
جز همین ریموت کنترل
که کانال ها ی بی حوصله ی بعد از ظهر را
برای فراموش کردن تو
دست به دست می کند
اگر دست من بود ، اگر ...
قطره هم که باشی
دل به آب بزنی
دریا می شوی . .
سیمای زنی دردور دست...
وبلاگم به روزه
با دوتا شعر
و کمی حرف
تقدیم به یه نفر...
اگر دست من بود که نمی گذاشتم از دستم بروی
عزیز دعوتی به وب لاگم
ممنونم
جالبه منم الان وصلم
ممنون عزیزم به دوستانتون هم اطلاع بدید
مولف ها آدم های مظلومی اند سخته نوشتن و بعد دنبال آدما دویدن برای فروش
به خاطر حمایت از مولفان به دوستانتون اطلاع بدید
کاش کامنت خصوصی هم میشد گذاشت
پیام میگذارم.
درود اشعار به نظرم اشنا بود
انگار در مکانی دیگر خوانده بودم
اما وبلاگ زیبایی دارید.
تبریک میگم.
حیف دستانی
که خلا انگشتانش را
دستهایت پر نکرد