جمعه را اشک می ریزد
کوچه در غروبِ پاییز؛
(ح.ر)
عالی
همین!
جمعه ها رو دوست ندارم حسین..ممنون از ت ..
ممنون از تو
لعنت به جمعه...به عصرش...حتی بارونش
لعنت به انتظارش.
...و وای از جمعه های پاییز!
وای دارد واقعا
کوچه در غروب پاییز ، خیس و نمناک است ..
از اشک تقویم؛
لایک به کامنت:ب ه سوخودت.
مرسی از تو و ب ه س
آدمی سیل ها دیده است از این غروبهاآدمی خسته استآدمی میداند این یادگار پاییزهای مخروبه است!
چه کامنت ِ خوبی.کو لینکت؟!
جمعه خوبه اگه قرار باشه بری خواستگاری....وای وای که تا از خونه بری بیرون 15 دفعه میری دستشویی
آمار همه دستشویی عمومی های ِ شهر رو دارم؛
پس داستان چیه ؟
بگم،بگم؟
:Xkhahesh mikonam ! sabke neveshtanemun zamin ta asemoon baham fargh mikone ama doos daram in blogo
سبک ها فرق داره؛کلمات همون کلمات هستن.
برهنه می آییم ...برهنه می بوسیم ...برهنه می میریم ...با این همه عریانی ،هنوز قلب هیچ کس پیدا نیست !
مرسی دوست ِ عزیز.
عمر جمعه به هزار سال میرسه...
داره از ابر سیاه خون می چکه . . .
هر کی از جمعش و انتظارش و پاییزش بدش میاد بدتش به من...من جمعه رو با همه مخلفاتش میخوام...
از صدا افتاده تار و کمونچه...مرده می برن کوچه به کوچه یاد این آهنگ فرهاد افتادم
دومی رو دوست تر داشتی پسجمه را اشک میریزم در غروب پاییز
بعضی وقتا حتا بالا میاره کوچه رو
آره،به احتمال ِ زیاد
خب کوچه ها هم دل دارن دیگه !
کوچه ها تاریکن...
جمعه ها رو دوس ندارم چون روز بعدش شنبه س
ولی من به شدت دوس دارم جمعه ها رو...
این ازونا بود که غوغا میکنه
شما تاج ِ سر ِمایی داداش
دردم می آید...
سلام و عرض ِ ادب
اونا اشکایِ مَنَن رهااینارُ وِل کن...اصلِ داستانُ بگو رها
اشک بریز،فاصله ی ِ این قصه را...
واقعا...این جمله...این متن انگار من بودم...انگار من جمعه شدم...
مرسی از لطف ِ شما
محدوده:به روزم
میام و میخونم.
فکر کنم دو هزار...سال بعد هم...عین این جمعه ها..باشن رفیق...تا این ابله بازی ها..هست...همینه ...دمت گرم...+ از جمعه ها بدم میاد...
بر عکس ِ من.
بیچاره پاییز !
بیچاره ما.
چه بارانیست غروب ِ جمعه ی پاییز
اینم حس ِ همدردی!
غروب جمعه پاییزی انگار زمان از حرکت می ایسته و تمومی نداره
به شدت دوس دارم جمعه های ِ پاییز و زمسوتن رو...
پیج خصوصیجاتتون رو پیدا نکردم!لینکی ندارم. فقط خواننده ام. : )
عالی
همین!
جمعه ها رو دوست ندارم حسین..
ممنون از ت ..
ممنون از تو
لعنت به جمعه...به عصرش...حتی بارونش
لعنت به انتظارش.
...و وای از جمعه های پاییز!
وای دارد واقعا
کوچه در غروب پاییز ، خیس و نمناک است ..
از اشک تقویم؛
لایک به کامنت:ب ه س
وخودت.
مرسی از تو و ب ه س
آدمی سیل ها دیده است از این غروبها
آدمی خسته است
آدمی میداند این یادگار پاییزهای مخروبه است!
چه کامنت ِ خوبی.کو لینکت؟!
جمعه خوبه اگه قرار باشه بری خواستگاری....
وای وای که تا از خونه بری بیرون 15 دفعه میری دستشویی
آمار همه دستشویی عمومی های ِ شهر رو دارم؛
پس داستان چیه ؟
بگم،بگم؟
:X
khahesh mikonam ! sabke neveshtanemun zamin ta asemoon baham fargh mikone ama doos daram in blogo
سبک ها فرق داره؛کلمات همون کلمات هستن.
برهنه می آییم ...
برهنه می بوسیم ...
برهنه می میریم ...
با این همه عریانی ،
هنوز قلب هیچ کس پیدا نیست !
مرسی دوست ِ عزیز.
عمر جمعه به هزار سال میرسه...
داره از ابر سیاه خون می چکه . . .
هر کی از جمعش و انتظارش و پاییزش بدش میاد بدتش به من...
من جمعه رو با همه مخلفاتش میخوام...
از صدا افتاده تار و کمونچه...مرده می برن کوچه به کوچه یاد این آهنگ فرهاد افتادم
دومی رو دوست تر داشتی پس
جمه را اشک میریزم در غروب پاییز
بعضی وقتا حتا بالا میاره کوچه رو
آره،به احتمال ِ زیاد
خب کوچه ها هم دل دارن دیگه !
کوچه ها تاریکن...
جمعه ها رو دوس ندارم چون روز بعدش شنبه س
ولی من به شدت دوس دارم جمعه ها رو...
این ازونا بود که غوغا میکنه
شما تاج ِ سر ِمایی داداش
دردم می آید...
سلام و عرض ِ ادب
اونا اشکایِ مَنَن رها
اینارُ وِل کن...
اصلِ داستانُ بگو رها
اشک بریز،فاصله ی ِ این قصه را...
واقعا...این جمله...این متن انگار من بودم...انگار من جمعه شدم...
مرسی از لطف ِ شما
محدوده:به روزم
میام و میخونم.
فکر کنم دو هزار...
سال بعد هم...
عین این جمعه ها..
باشن رفیق...
تا این ابله بازی ها..
هست...
همینه ...
دمت گرم...
+ از جمعه ها بدم میاد...
بر عکس ِ من.
بیچاره پاییز !
بیچاره ما.
چه بارانیست غروب ِ جمعه ی پاییز
اینم حس ِ همدردی!
غروب جمعه پاییزی انگار زمان از حرکت می ایسته و تمومی نداره
به شدت دوس دارم جمعه های ِ پاییز و زمسوتن رو...
پیج خصوصیجاتتون رو پیدا نکردم!
لینکی ندارم. فقط خواننده ام.
: )