نام تو آشنا نیست،
وقتی حنجره ی ِ غریبه ای
می نوازدش؛
(ح.ر)
تمام تو برایم آشنا نیستوقتی وجودت را غریبه ای حس می کند...فوق العاده بودمرسی
مرسی بهنام جان.
مرمت کن منو از نونذار خالی شم از رویانگاهم کن،اگه حتا تمومه این سفر فردا ..
م ر م ت کن
چه دردناک است
خودم دردناک هستم.
یادِ شعرِ رضا کاظمی افتادمحسود نیستم اماصدایِ گوش خراشی خواهد داشتهر که از تو بخواندخواه قمر باشد، خواه بنان!
راس میگیا!
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن / روز و شب عربده با خلق جهان نتوان کرد
می سوزم از این . . .
غریبه ها همیشه چیزی رو صاحاب میشن که مال خودشون نیست . واین خیلی ویران کننده است
چقدر خوب فهمیدیش...
بابا..غیرتی(راستی آپم)
غیرت!
و من در غربت...اشنای خود...همچنان نظاره گر...نوازش های...دیگران نشسته ام...رفیق...دمت گرم...
دم ِ شما گرم...
...
. . . .
همون که میس پینک گفت
هستم به خدا،حالا کمتر گاهی...
قریبی اما غریبه
دقیقا!
هر روز همان طور آشنا خواهی بود که دلم بخواندت...
این خوب است
مرسـ ـی حسیـ ـن ، مثـ ـل همیـ ـشه خوباین یکی جدیدس ((:
آخرش وب ِ مورد علاقه تو پیدا نکردی!مرسی آرمینم.
حسابی رفت تو مغزم حسین . . .
پس از مغز اومده بود...
از همیشه فوق العاده تر....به یادت هستم دوست قدیمی...
مرسی مهسا جان.
با هانیه موافقم/ حسابی رفت تو مغزم حسین جان.مرسی ازت
خوبه،سلام
تو کلا دیگه آشنا نیستینه فقط نامت !
دوباره برمی گردم؛به امن ِ آغوشت
و من بیزارم از نام تو..وقتی غریبه ای تو را صدا میکند...حسین مث همیشه محشر بود.....
میلرزد دلم،دستم
چقدر این جا خاکستر ی شده
قبلا چه رنگی بود؟!
به روزم:پایان.
اومدم.
ایـــول
:)
گم نامی...
سکوت ...
نه خلاف ِ عهد کردم که حدیث ِ جز تو گفتمهمه بر ســر ِ زبان اند و تو در مـیان ِ جانــی !! ...
انگار از دل اومده بودآخه بد جا نشست
و غریبه تر از آنوقتی دلت را غیر ِمن نوازش کند
مرسی...
تلخ ....خوشحال می شم به منم سر بزنی.
تمام تو برایم آشنا نیست
وقتی وجودت را غریبه ای حس می کند...
فوق العاده بود
مرسی
مرسی بهنام جان.
مرمت کن منو از نو
نذار خالی شم از رویا
نگاهم کن،اگه حتا
تمومه این سفر فردا
..
م ر م ت کن
چه دردناک است
خودم دردناک هستم.
یادِ شعرِ رضا کاظمی افتادم
حسود نیستم اما
صدایِ گوش خراشی خواهد داشت
هر که از تو بخواند
خواه قمر باشد، خواه بنان!
راس میگیا!
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن / روز و شب عربده با خلق جهان نتوان کرد
می سوزم از این . . .
غریبه ها همیشه چیزی رو صاحاب میشن که مال خودشون نیست . واین خیلی ویران کننده است
چقدر خوب فهمیدیش...
بابا..غیرتی
(راستی آپم)
غیرت!
و من در غربت...
اشنای خود...
همچنان نظاره گر...
نوازش های...
دیگران نشسته ام...
رفیق...
دمت گرم...
دم ِ شما گرم...
...
. . . .
همون که میس پینک گفت
هستم به خدا،حالا کمتر گاهی...
قریبی اما غریبه
دقیقا!
هر روز همان طور آشنا خواهی بود که دلم بخواندت...
این خوب است
مرسـ ـی حسیـ ـن ، مثـ ـل همیـ ـشه خوب
این یکی جدیدس ((:
آخرش وب ِ مورد علاقه تو پیدا نکردی!
مرسی آرمینم.
حسابی رفت تو مغزم حسین . . .
پس از مغز اومده بود...
از همیشه فوق العاده تر....
به یادت هستم دوست قدیمی...
مرسی مهسا جان.
با هانیه موافقم/ حسابی رفت تو مغزم حسین جان.
مرسی ازت
خوبه،سلام
تو کلا دیگه آشنا نیستی
نه فقط نامت !
دوباره برمی گردم؛به امن ِ آغوشت
و من بیزارم از نام تو..وقتی غریبه ای تو را صدا میکند...
حسین مث همیشه محشر بود.....
میلرزد دلم،دستم
چقدر این جا خاکستر ی شده
قبلا چه رنگی بود؟!
به روزم:پایان.
اومدم.
ایـــول
:)
گم نامی...
سکوت ...
نه خلاف ِ عهد کردم که حدیث ِ جز تو گفتم
همه بر ســر ِ زبان اند و تو در مـیان ِ جانــی !! ...
انگار از دل اومده بود
آخه بد جا نشست
و غریبه تر از آن
وقتی دلت را غیر ِمن نوازش کند
مرسی...
تلخ ....
خوشحال می شم به منم سر بزنی.