دشت ِ سر سبز و گلهای ِ سرخش
زردش،آبی اَش
زیر سایه نشستن توی ِ باغ
کنارِ جویِ آب و
این ها را بی خیال...
با پدرت صحبت کردی؟!
(ح.ر)
والا
بله؛
آپم بدو بیا[گل]
heh...che bahal!!!
مرسی شیدا
با جمله آخرش جا خوردم
قرار نبود این جوری بشه،خودمم جا خوردم؛
جمله اخر!!خیلی کوبنده بود!ح.رحر؟!حماسه رستم؟حسین رضا زاده؟!؟
هر چی شما فکر کنید
سلام.مطالبتون رو از گودر پیگیری کنین. اونجا مخاطب بیشتر داره
چشم؛
هه!
خیلی با حال بود راستی آپیدم
با پدر که هیچ با اجدادم هم صحبت کردم...
عجب!!!
پدر ...؟؟؟من خودم واسه خودم تصمیم میگیرم من بزرگ شدم دیگه !نیگـــــا ... ( یک عدد تفکرات روشنفکرانه ی ایرانی)
حالا نمیخواد روشنفکر شی؛
به این می گن پست مدرن!!
هه؛
باید با مامانش صحبت کنه( از طرف یه فمنیست ، خودمو نمیگم)
پس کی میگه؟!
از حاشیه به اصل رسیدی شایدم اصل را از دست دادی به خاطر حاشیه
شاید آغازی دیگر
اینجا همیشه همینطوره ..همیشه ته رویاهات یه سکته اساسی هست
سکته خوبه؛
یه فمنیست شعرتو میخوند اینو می گفت
چی میگفت؟!
چند سال بعد....کاش صحبت نمی کردی!!!
سلام آبیدر
به گمانم با پدرش تو باید صحبت کنی
دیگه گذشت؛
سلام.حالا صحبت کرده بود یا نه؟
نمیدونم؛
بابا این حرفا قدیمی شده،دیگه باباها چیکارن؟من راضی،اون راضی/.... .... ناراضی !
باشه،باشه
دست منه بر دهنم:به روزم.
میام
اره بابا ...بریم سر اصل مطلب :))))
دوره دخالت پدرو مادر گذشته. خودمون صحبت می کنیم!
پست قبلی ت رو با همون نظری که توو فیس داشتم دوست دارم...
مرسی آقای ِ کاظمی
نه ...پدر جان نداشت
پدر رو چی کار داری؟ خودت چطوری؟
خودم خوبم؛
خیلی سرکاری بوداااااااااا!!!!!!!
نه بابا!؟
پدر...
مرسی زیبا بود
مرسی از شما
با پدر صحبت کردنمهوس است ... /.
نه!!
..
اصلا باباتم بیخیال...پول داری بریم یه پیتزا بخوریم...؟
تو هنوز همون "تو"ست؛
چی شد؟صحبت کرد؟؟؟؟؟
where are you baba hosein?
میام پیشت داداش
بی جنبهانتقاد کردم خب!کامنت پاک کردن نداره که!p.s:diruz tu shahretun budam...ajab baruni pesaaaaar
من کامنت پاک نکردم؛من تو تون کوها بودم؛یک هفته ای بود که افتاب ندیدیم!
هنوز با باباش صحبت نکرده؟!!!...
نه؛
خدا رحمتش کنه خیلی دوسش داشتم بابامو عمرش داد به شما.... با هاش حرف هم می زدم ...
خدا رحمتش کنه،باباهارو...
به روزم:خبر فوری.
زدی تو خالمیای بازی؟
عالی بود حسین
مرسی
:(
چیه!؟
خواهش میکنم.
والا
بله؛
آپم بدو بیا[گل]
heh...
che bahal!!!
مرسی شیدا
با جمله آخرش جا خوردم
قرار نبود این جوری بشه،خودمم جا خوردم؛
جمله اخر!!
خیلی کوبنده بود!
ح.ر
حر؟!
حماسه رستم؟
حسین رضا زاده؟!؟
هر چی شما فکر کنید
سلام.مطالبتون رو از گودر پیگیری کنین. اونجا مخاطب بیشتر داره
چشم؛
هه!
خیلی با حال بود
راستی آپیدم
با پدر که هیچ با اجدادم هم صحبت کردم
.
.
.
عجب!!!
پدر ...؟؟؟
من خودم واسه خودم تصمیم میگیرم من بزرگ شدم دیگه !نیگـــــا ... ( یک عدد تفکرات روشنفکرانه ی ایرانی)
حالا نمیخواد روشنفکر شی؛
به این می گن پست مدرن!!
هه؛
باید با مامانش صحبت کنه( از طرف یه فمنیست ، خودمو نمیگم)
پس کی میگه؟!
از حاشیه به اصل رسیدی شایدم اصل را از دست دادی به خاطر حاشیه
شاید آغازی دیگر
اینجا همیشه همینطوره ..همیشه ته رویاهات یه سکته اساسی هست
سکته خوبه؛
یه فمنیست شعرتو میخوند اینو می گفت
چی میگفت؟!
چند سال بعد....کاش صحبت نمی کردی!!!
سلام آبیدر
به گمانم با پدرش تو باید صحبت کنی
دیگه گذشت؛
سلام.
حالا صحبت کرده بود یا نه؟
نمیدونم؛
بابا این حرفا قدیمی شده،دیگه باباها چیکارن؟
من راضی،اون راضی/.... .... ناراضی !
باشه،باشه
دست منه بر دهنم:به روزم.
میام
اره بابا ...بریم سر اصل مطلب :))))
دوره دخالت پدرو مادر گذشته. خودمون صحبت می کنیم!
پست قبلی ت رو با همون نظری که توو فیس داشتم دوست دارم...
مرسی آقای ِ کاظمی
نه ...پدر جان نداشت
پدر رو چی کار داری؟ خودت چطوری؟
خودم خوبم؛
خیلی سرکاری بوداااااااااا!!!!!!!
نه بابا!؟
پدر...
مرسی
زیبا بود
مرسی از شما
با پدر صحبت کردنم
هوس است ... /.
نه!!
..
اصلا باباتم بیخیال...
پول داری بریم یه پیتزا بخوریم...؟
تو هنوز همون "تو"ست؛
چی شد؟صحبت کرد؟؟؟؟؟
where are you baba hosein?
میام پیشت داداش
بی جنبه
انتقاد کردم خب!
کامنت پاک کردن نداره که!
p.s:diruz tu shahretun budam...ajab baruni pesaaaaar
من کامنت پاک نکردم؛
من تو تون کوها بودم؛یک هفته ای بود که افتاب ندیدیم!
هنوز با باباش صحبت نکرده؟!!!
.
.
.
نه؛
خدا رحمتش کنه خیلی دوسش داشتم بابامو عمرش داد به شما.... با هاش حرف هم می زدم ...
خدا رحمتش کنه،باباهارو...
به روزم:خبر فوری.
زدی تو خال
میای بازی؟
عالی بود حسین
مرسی
:(
چیه!؟
مرسی
خواهش میکنم.