نگاهم را تقدیم کردم چشمهایم را تو زیر گامهایت داری و اندامم فرو رفته در تنهایی ام کشور تو با تنها جمعیتش در انبوه خواهش های جسمانی پنهان است کاش فاتح دشت های قلبت بودم ++++++++++ خیلی زیبا بود خوشم امد این فی البداهه تقدیم نگاهت
سلام گاهی دور گتهی نزدیک باش میخواهم در مدار نگاهت نزدیک باشم جانت را از من بگیری نمیمیرم من با نگاهت زنده ام ++++++++ سلام میخوام لینکت کنم با هم رقص کلمات رو تکرار میکنیم دست در دست هم چشم در چشم ماه
سلام.. چطوری گل پسر.. قشنگ بود. فقط مواظب باش تا دیر نشده ی چیزی بکار واسه زمستونت! ی چیزی که هیشکی غیر خودت نتونه برداشت کنه و واسه همیشه برای تو بشه.
like!
امپراتوری مطلغ!!
عصبی و بروزم
کاش کشور تو هم برای اون یه نفر جمعیت داشته باشه =))
سلام
با احترام ب شبا نه هایم دعوتید در هذیانی نیمه شب
منتظر نقد و نگاه ارزشمندتان هستم
[گل]
جغرافیای قشنگی داری
تاریخ سرزمین ات تا همیشه
آرام . .
یه جا خوندم
به آمار مشکوکم
جمعیت دنیای من،
دو نفر است ...
چشم بد از سرزمینت دور مرد.......
یه سر بهم بزن حسین!
نگاهم را تقدیم کردم
چشمهایم را تو زیر گامهایت داری
و اندامم
فرو رفته در تنهایی ام
کشور تو با تنها جمعیتش
در انبوه خواهش های جسمانی پنهان است
کاش
فاتح دشت های قلبت بودم
++++++++++
خیلی زیبا بود
خوشم امد
این فی البداهه تقدیم نگاهت
سلام
گاهی دور
گتهی نزدیک باش
میخواهم
در مدار نگاهت
نزدیک
باشم
جانت را از من بگیری
نمیمیرم
من با نگاهت زنده ام
++++++++
سلام
میخوام لینکت کنم
با هم رقص کلمات رو تکرار میکنیم
دست در دست هم
چشم در چشم ماه
درد دارد میان این همه آمد و رفت ها
حس تنهایی رها ی ات نکند . .
از وجود منی
آنجا که
چشم را
با عشق و ایمان
پیوندی ست.
*همایی
سلام حسین!
هنوز نوشته هات عطر خاص خودشو داره..
دست مریزاد رفیق قدیمی
عاشقانه هات رو دوس دارم . می دونی؟!
چقدر حساس!
منظورم از نوعِ خوبش بود :)
حکما پیراهن منو که نمیگی داش حسین!
سلام.. چطوری گل پسر.. قشنگ بود.
فقط مواظب باش تا دیر نشده ی چیزی بکار واسه زمستونت! ی چیزی که هیشکی غیر خودت نتونه برداشت کنه و واسه همیشه برای تو بشه.
سرزمین من
از مرزهای تن تو آغاز می شود
خیلی زیبا بود ..
ممنونم رفیق جان.
بخوان مرا به آغوشت
مرا به آغوش بگیر
که سرزمین من
از مرز نفس های تو آغاز می شود
قلمت
حست
غبطه راگوشزد میکند
چقدرنابی!
ممنونم
سلام استاد!
مارا در این 3 تا شعر اخری ارزیابی کنید بی زحمت.راستی اون یکی رو هم ویرایش کردم بخونیدش ممنون
استاد باباته،میخونمت.
کاش سرزمینهایمان را خودمان کشف کرده باشیم
به به!
بعضی وقتا بد جور دوست دارم هجا به هجای یادداشتاتو لعنتی...
فُروغ خودمونی...
کشوری که مرزش را
دست های عاشق من می شناسد!!
...
چقدر زیباست ...
برقرار باشید و ساکن همیشه ی سرزمینتان
ممنون.چشم!
انحصار طلبیت چه شیرین و جذابه! قابل احترام!
خیلی خوب بود حسین رهای عزیز
همیشه لُطف داشتی
ای جان!!
عالی بود حسین
روز به روز بهتر می شی. جدی می گم
می دونم!
سلام.آقا ما نمی دونستیم شعر شماست .از جای دیگه کپی کرده بودم.در کل به روی چشم
عجیب دلتنگ نوشته هات بودم . . .
گشتی زدم و یادی از نوشتن . /