شهر ِ من دیشب،
در تاریکی می سوخت!
شهر ِ من هم.
چشمان شهر مرا دیشب روشنایی کور کرد . . . کجایی حسین؟!!
خیال من هم...
شهر من دیشب دستبند بر دست داشت
پس شهر تو بود...
شهر من دیشب در تاریکی فروم رفت زمانی که چشم هایم را بستم...!
سلامدلهامان انقدرسوختانقدر سوختکه ساخت شدخاکسترو اندیشه هامان خاکستری
در مورد مستور بی انصافیه؟
ماهی هم ماهی های قدیم ...
دل من سوخت و خاکستر شدپا به پای این شهر..
شهر سوخته ی من ..
کشور من دیشب ...
آ نقدر سوخته ایم که آب هم سردی خاکسترمان را نمیپذیرد
شهر ِ من هم.
چشمان شهر مرا دیشب روشنایی کور کرد . . .
کجایی حسین؟!!
خیال من هم...
شهر من دیشب دستبند بر دست داشت
پس شهر تو بود...
شهر من دیشب در تاریکی فروم رفت زمانی که چشم هایم را بستم...!
سلام
دلهامان انقدرسوخت
انقدر سوخت
که ساخت شد
خاکستر
و اندیشه هامان خاکستری
در مورد مستور بی انصافیه؟
ماهی هم ماهی های قدیم ...
دل من سوخت و خاکستر شد
پا به پای این شهر..
شهر سوخته ی من ..
کشور من دیشب ...
آ نقدر سوخته ایم که آب هم سردی خاکسترمان را نمیپذیرد