تو بخواب،
پاسبانی می دهم
شب ِ چشمان ِ تو را؛
مراقبت خواهم کرد از سنگینی خواب تو..
من پاسبان ِ با انصافی هستم؛
و چشمانت بیخوابی مرا...
:)
گنج چشمان تو رامرسی رها.
ممنون از تو؛
من چه کنم؟!!!!شب ندارد روشنایی چشمانش...
مرسی زینب؛
خواب را اگر آمد بگو من هم می آیم/خیلی وقت است گم کرده ایم هم دیگر را/پاسپانی چشم ها که جای خود/.
خواب درچشم ترم راهی نیافته استلالایی فایده نداشته است
....*
بدون تفنگ و باتوم و دستبند ... با نگاهم ... عاشقانه
به به!
عزیزان یکی نظر پردیسو برای من ترجمه کنه!!
یکی اول باید تکلیف ِ اسم و لینک ِ شما رو روشن کنه!
چه خوب :)
می خوابم، در شب چشمان تو ..همین طوری یهو اومد ..-تصدقت
باید زیر ِ این شعر بزنی از شعر ِ حسین رها الهام گرفتی!
در پستوی...چشمای بسته ت...تو نبین منو...من همیشه...میبینمت رفیق...دمت گرم...
دم ِ شما گرم؛
چه شب قشنگ بی خوابی هم...
حسین داره بزرگ میشه که تلخ شده یا که نه کلا کلاس عاشقی می گه باید کم حرفو گوشه گیرو بی حوصله بود
به مهر
و طرح می زنم تا صبح آرامشی را که پشت پلکت نشسته..(از تراوشات دل خودم)
جالبه دقت شما روی چشم...روی دستها هم هست؟
توجه توجه: من همون ماندانا بودم فقط از نظر دادن پردیس جان به شکل !!!!!تبدیل شدم؛روشن شد؟
و هم زمان با پاسبانی چشمان تو دید میزنم مچ پای زن همسایه را...
خواب ما ربوده شده امشب
ما کلا کوریون رو هم از شما الهام گرفتیم، والا:))تصدقت ;)
پر از احساس آرامش بود ...
باید دعوت نامه بفرستم؟؟؟؟
اولِ صبحی یکی باشد...یعنی اینجوری هاچه میچسبد...خوا.... نچفایده ندارداینجوری خیره خیره نمیگذاری بخوابم...
چشم....
تو بخوابمن مشق ِ گریه هایم مانده هنوز !! ...
شب بی انتهای چشمهایت ، شب دراز است و قلندر بیدار...
ومن قول میدهم برای همه عمرم نگهبان آتش باشم روشن و گرم به امید فردا
تو چرا می خوای با روح من بازی کنی ؟ ها ؟
:Dتکرار نمیشه!
لینک شدی رفیق
میدونی عشقت خیلی لطیفههمیشه دوست داشتم کسی من رو اینطوری دوست داشته باشه
ما که دوستون داریم؛حالا مدلش مهم نیست رفیق؛
چشمان مست سیاهش را که ببندد،شبت روز میشود!
درخانه نکاهم رابستم که توتنهامیهمان خوابهایم باشی ازآن شب سالها میکذرد نیامده ای وجشمهایم تورا...کم مانده فراموش کنند...(یه دفه اومد)!
مراقبت خواهم کرد از سنگینی خواب تو..
من پاسبان ِ با انصافی هستم؛
و چشمانت بیخوابی مرا...
:)
گنج چشمان تو را
مرسی رها.
ممنون از تو؛
من چه کنم؟!!!!
شب ندارد روشنایی چشمانش...
مرسی زینب؛
خواب را اگر آمد بگو من هم می آیم/خیلی وقت است گم کرده ایم هم دیگر را/پاسپانی چشم ها که جای خود/.
خواب درچشم ترم راهی نیافته است
لالایی فایده نداشته است
....*
بدون تفنگ و باتوم و دستبند ... با نگاهم ... عاشقانه
به به!
عزیزان یکی نظر پردیسو برای من ترجمه کنه!!
یکی اول باید تکلیف ِ اسم و لینک ِ شما رو روشن کنه!
چه خوب :)
می خوابم، در شب چشمان تو ..
همین طوری یهو اومد ..
-
تصدقت
باید زیر ِ این شعر بزنی از شعر ِ حسین رها الهام گرفتی!
در پستوی...
چشمای بسته ت...
تو نبین منو...
من همیشه...
میبینمت رفیق...
دمت گرم...
دم ِ شما گرم؛
چه شب قشنگ بی خوابی هم...
حسین داره بزرگ میشه که تلخ شده
یا که نه کلا کلاس عاشقی می گه باید کم حرفو گوشه گیرو بی حوصله بود
به مهر
و طرح می زنم تا صبح
آرامشی را که پشت پلکت نشسته..
(از تراوشات دل خودم)
جالبه دقت شما روی چشم...روی دستها هم هست؟
توجه توجه: من همون ماندانا بودم فقط از نظر دادن پردیس جان به شکل !!!!!تبدیل شدم؛روشن شد؟
و هم زمان با پاسبانی چشمان تو
دید میزنم مچ پای زن همسایه را...
خواب ما ربوده شده امشب
ما کلا کوریون رو هم از شما الهام گرفتیم، والا:))
تصدقت ;)
پر از احساس آرامش بود ...
باید دعوت نامه بفرستم؟؟؟؟
اولِ صبحی یکی باشد...یعنی اینجوری ها
چه میچسبد...خوا.... نچ
فایده ندارد
اینجوری خیره خیره نمیگذاری بخوابم...
چشم....
تو بخواب
من مشق ِ گریه هایم مانده هنوز !! ...
شب بی انتهای چشمهایت ، شب دراز است و قلندر بیدار...
ومن قول میدهم برای همه عمرم نگهبان آتش باشم
روشن و گرم به امید فردا
تو چرا می خوای با روح من بازی کنی ؟ ها ؟
:D
تکرار نمیشه!
لینک شدی رفیق
میدونی عشقت خیلی لطیفه
همیشه دوست داشتم کسی من رو اینطوری دوست داشته باشه
ما که دوستون داریم؛حالا مدلش مهم نیست رفیق؛
چشمان مست سیاهش را که ببندد،شبت روز میشود!
درخانه نکاهم رابستم که توتنهامیهمان خوابهایم باشی ازآن شب سالها میکذرد نیامده ای وجشمهایم تورا...
کم مانده فراموش کنند...
(یه دفه اومد)!