وقتی آسان از من رد شده بودی
مثلِ باد از باغِ بی برگی
مثلِ فصل از تقویم سانسور شده
درست مثلِ رود از کوهِ سیمانی
مثلِ باران از شیارِ شیروانی
شبیهِ هر دوشنبه،از نیامدنت.
(ح.ر)
روز میلاد گند بازییمان...
نمیشد تکرا نکنی!
چقدر چند شنبه های آدمها با هم فرق می کند
شاید،دوشنبه روزِ میلادِ کسی هم باشد.
حسین ... حسین ..بسه ...
نه. . .
به فکر خودت نیستی ... به فکر ماها باشفکر دل ما رو هم بکن ... وای میسته ها
من کلا فکر نمیکنم!
و شبیه تک تک لحظاتی که مرا له میکردی اسان میرفتی..درست مثل رودی که له کرد کوه سیمانی را...
من آرام،سر بلند میکنم.بلند تر از قبل!
و شاید شبیه وقتی که خیره به تلفن می مانم ...
و میدانم بی فایده است.
واقعا؟چه جالب حسینمن سیگاری نشدم...اما از وقتی یادم میاد بابام سیگار میکشد..
بِکِش.خوبِ!
...لایک
سلام علیکم!
زندگی چیز کمی نیست ، آزادی چیز کم تری نیست !تو برای انتخاب نحوه ی زندگی خود آزادیسلام دوست عزیز سلول انفرادی با دلتنگی های زندگی در پاییز به روز شد.
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت....بله آقا!
اینجا چه باحال شده همه همفازی میگیرن باهات...خندم گرفت...
خوبّ که یکی خندید این وسط.
سکوت کن!من تازه حرفم اومده!حسینآهنگت کو؟؟؟!!!!!!!...
همین حوالیِ!
چرا شبیه هر دوشنبه؟؟نفهمیدم اینجاشو
8 آذر1389
حسین برو رو لینک بادکنک تو پیوندات کلیک کناشتباه زدی آدرس و گمونم
آره!نمیدونم چرا اینجوری شده!
کلا حال می کنی با این سبک دیگه
به خدا دستِ خودم نیست!
هنوز نفس به شماره می افتد...یاد آن چند شنبه ی نمیدانم کدام ماهِ کدام سال که می افتم...همان روزی که رفتی...بی خداحافظی ...بی نشانی از دلتنگی...
مرسی بابتِش!
نههنوز گرفتاریرها نشدی حسینآییییییییییییییییییییییییییحالا کتکم نزنقبلش یه کوچولو فک کن دوست خوب من!
سحر!خیلی فکر کردم که به اینجا رسیدم!
از دوشنبه که عبور کنی این جمعه آمدممن ...علیرضا...یک دلقک...برگشته ام.
پاک بشو نیست،حالا عشق خوب یا بد؟
امان از این ساده رد شدن ها...من یکی که ترجیح میدم تو صورتم تف کنن تا اینکه کلا آدم حسابم نکنند.
من آنها را که شکست خورده اندو غمگین انددوست دارم،و آنها را که پیروز شده اندو باز غمگین اند،دوست دارم.
تقویم سانسور شده... ممکنه فصل پنجمی هم در کار باشه و ما....
با احتسابِ سانسور!؟
شبیه هر چه بود و هست هم که باشد باز آسان از تو رد شده است و تو هم بپذیر اگرچه سخت ...
مشکل جایِ دیگریست!
سکوت کن و بشین نگاه کن رد شدنها را در هر دوشنبه ی نیامده
برچسب چه رنگی بزنم روی لبهایم؟
تصدقت حسین عزیز ..
تصدقِ خودت!
سلام رفیقحسین چطوری ؟ چه میکنی پسر؟ بیخیال بابا بیخال هر چی (م)
خوبم.خوبی؟
واسه علیرضا: شاید این جمعه بیاد شایدامام زمان شدی واسه خودت یه پا
بنده خدا که ظهور کرد!
حسین . . . دل تنگ ترمان مکن!
مثل مرتبه هایِ قبل،ببخش.
حسین چی بگم بت؟! بگم بس کن، بس نکن، می مونم توکارت!
هیچی نگو.ادامه داستان و بگیر.
رو زخمت نمک نپاش
چو رودخانه ایاز من گذشت آوازتمیا ن سینه ام اما ترانه ات جا ماند :رسول یونان
روز میلاد گند بازییمان...
نمیشد تکرا نکنی!
چقدر چند شنبه های آدمها با هم فرق می کند
شاید،دوشنبه روزِ میلادِ کسی هم باشد.
حسین ...
حسین ..
بسه ...
نه. . .
به فکر خودت نیستی ... به فکر ماها باش
فکر دل ما رو هم بکن ... وای میسته ها
من کلا فکر نمیکنم!
و شبیه تک تک لحظاتی که مرا له میکردی اسان میرفتی..
درست مثل رودی که له کرد کوه سیمانی را...
من آرام،سر بلند میکنم.بلند تر از قبل!
و شاید شبیه وقتی که خیره به تلفن می مانم ...
و میدانم بی فایده است.
واقعا؟چه جالب حسین
من سیگاری نشدم...اما از وقتی یادم میاد بابام سیگار میکشد..
بِکِش.خوبِ!
...
لایک
سلام علیکم!
زندگی چیز کمی نیست ، آزادی چیز کم تری نیست !
تو برای انتخاب نحوه ی زندگی خود آزادی
سلام دوست عزیز
سلول انفرادی با دلتنگی های زندگی در پاییز به روز شد.
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت....بله آقا!
اینجا چه باحال شده همه همفازی میگیرن باهات...خندم گرفت...
خوبّ که یکی خندید این وسط.
سکوت کن!
من تازه حرفم اومده!
حسین
آهنگت کو؟؟؟!!!!!!!
.
.
.
همین حوالیِ!
چرا شبیه هر دوشنبه؟؟
نفهمیدم اینجاشو
8 آذر1389
حسین برو رو لینک بادکنک تو پیوندات کلیک کن
اشتباه زدی آدرس و گمونم
آره!نمیدونم چرا اینجوری شده!
کلا حال می کنی با این سبک دیگه
به خدا دستِ خودم نیست!
هنوز نفس به شماره می افتد...یاد آن چند شنبه ی نمیدانم کدام ماهِ کدام سال که می افتم...همان روزی که رفتی...بی خداحافظی ...بی نشانی از دلتنگی...
مرسی بابتِش!
نه
هنوز گرفتاری
رها نشدی حسین
آیییییییییییییییییییییییییی
حالا کتکم نزن
قبلش یه کوچولو فک کن دوست خوب من!
سحر!خیلی فکر کردم که به اینجا رسیدم!
از دوشنبه که عبور کنی این جمعه آمدم
من ...علیرضا...یک دلقک...برگشته ام.
پاک بشو نیست،حالا عشق خوب یا بد؟
امان از این ساده رد شدن ها...
من یکی که ترجیح میدم تو صورتم تف کنن تا اینکه کلا آدم حسابم نکنند.
من آنها را که شکست خورده اند
و غمگین اند
دوست دارم،
و آنها را که پیروز شده اند
و باز غمگین اند،
دوست دارم.
تقویم سانسور شده... ممکنه فصل پنجمی هم در کار باشه و ما....
با احتسابِ سانسور!؟
شبیه هر چه بود و هست هم که باشد باز آسان از تو رد شده است و تو هم بپذیر اگرچه سخت ...
مشکل جایِ دیگریست!
سکوت کن و بشین نگاه کن رد شدنها را در هر دوشنبه ی نیامده
برچسب چه رنگی بزنم روی لبهایم؟
تصدقت حسین عزیز ..
تصدقِ خودت!
سلام رفیق
حسین چطوری ؟ چه میکنی پسر؟
بیخیال بابا
بیخال هر چی (م)
خوبم.خوبی؟
واسه علیرضا: شاید این جمعه بیاد شاید
امام زمان شدی واسه خودت یه پا
بنده خدا که ظهور کرد!
حسین . . .
دل تنگ ترمان مکن!
مثل مرتبه هایِ قبل،ببخش.
حسین چی بگم بت؟! بگم بس کن، بس نکن، می مونم توکارت!
هیچی نگو.ادامه داستان و بگیر.
رو زخمت نمک نپاش
چو رودخانه ایاز من گذشت آوازت
میا ن سینه ام اما ترانه ات جا ماند
:رسول یونان