حافظیه ، واقعا یکی از بهترین جاهایی است که تا حالا - تابستان پیش- رفته ام اگر شما می گویید که کیفیت کم شده، ولی برای ما خیلی خوب بود در ضمن گویا بلاگ قبلیتون فیلتر شده بود
یه ضعیفه
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ
من ایراد پیدا کردم تو هم با اون جواب کامنت دادنت که علامت تعجب می ذاری خب منم گفتم شاید چیزیو متوجه نشی حسین می زنم کلتو می شکونما ... ای بابا وقت گیر آورده واسه حخرص دادن ما
حافظیه ، واقعا یکی از بهترین جاهایی است که تا حالا - تابستان پیش- رفته ام اگر شما می گویید که کیفیت کم شده، ولی برای ما خیلی خوب بود
در ضمن گویا بلاگ قبلیتون فیلتر شده بود
شرمنده نظر رو اشتباه تایپ کردم!!!!!!!!
در ضمن شاید
بگو
حالا که در را بسته ای
آن را بکوبم
یا یک گوشه منتظر بمانم ؟! . . .
و تو مطمئنی که ظهور نمیکنه و باز هم درهار رو هر روز باز و بسته میکنی...
خیلی رمانتیکه...بعضیا یاد بگیرن(پوریا)
دیدی منتظر اس از یکی هستی و هی زرت و زرت گوشیتو نگاه میکنی تا این که شاید یه اس اومده باشه ...
اینم مثه همونه ...
آی گفتی
فندستیک
!
به
عالی بود ک!!!
:)
به!چه عجب.
شاید...
شاید...
حیف تو نیست ، که دیرک اعدام پشتت باشه ، تا وقتی با این پُستهات، ماها پشتتیم؟ ;)
تصدقت ..
محمد موسویان!به
رو زمین جایی واسم نمونده،چوبه ی دارو عَلَم کنید!
این بالایی کالیفه؟ اسمش لو رفت؟:)
کار خوبی می کنی... یه روز تو ذوقت نخوره فقط حواستو جمع کن...
محمد با تو بودا-:)
حواست و جمع کن!
هر روز...هر روز...
هه
هر روز میگویم هر روز..!!
از تکرار مکررات خسته ام!
اما با توی نیامده هـــــــی هر روز, تکرار باید...تکرار
هر روز... نیـــامدنت را
و هر روزی که هر شب, روز, میشود و باز نیستیـــ ...
...هر روز.هر روز.
همین فقط سلام؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نه فقط...
تمامیه تکرار ها را به روز می کنیم
تا شاید عاقب این در ها از جایشان کنده شوند
مثل علی،در خیبر!
برایم تسکینی باش در آن روز که به دنیا آمدم ... و در آن روز که میمیرم ... و در آن روز که دوباره بر خواهم خاست (عیسا مسیح)
+قلمت پایدار
+به منم سر بزن که خ خوشحال میشم
چشم.../
با یه چوی جادویی هم می تونی ظاهرش کنی. از اونا که هری پاتر داشت
ای بابا.
شاید اصلا پشتِ در نباشد !!!"
خدا نکند!
و شاید انتظار برای امدن تو برایم معنایی دگر دارد
شاید.
بیخیال شو روزگار تلنبارآرزو هاست
به همین راحتی!
خواهش...
الان اون علامت تعجب واسه چیه ؟؟؟
گشتی ایراد پیدا کردی!
غیبت کبری دارن اونوقت؟؟
جای ظهور یه جمله دیگه بود بهتر می شد
غیبت که هست صغری و کبری شو نمیدونم.
آخی چه آروم و خوب
مثلِ همین لبخند.
آپم دوباره
وقتی باشه ظهور نیست حضوره.من میخونم حضور
حضور یافتن،در مقابل عدمِ حضور و نبودنِ.در حالی که اینطوری نیست.
حضور داره،ولی ظاهر نیست.نمیدونم دیگه چطوری باید بگم!
سر خودتُ کلاه می ذاری
ولی اگه آرومت می کنه،اشکال نداره،ادامه بده!
بازیچه دست یار بودن،عشق است.
و خسته از این تکرار . . .
دوباره ادامه میدم.
اسباب ظهورشو آماده کن . میاد ...
اهل زمین است و نمی آید.
من ایراد پیدا کردم تو هم با اون جواب کامنت دادنت که علامت تعجب می ذاری
خب منم گفتم شاید چیزیو متوجه نشی
حسین می زنم کلتو می شکونما ... ای بابا
وقت گیر آورده واسه حخرص دادن ما
ممکن است پشتِ یکی از آنها نباشد!
باشد ولی...
همین... همین پشتِ سرِ خودت !!!
اینجا که هست.
تازه من ک زودتر سر زدم
چ عجبو من باید بگم ب شما ک ی سرکی هم ب ما زدین آآقاا !! ;)
نبودی که سحر!>>
شاید پشت در نیست کنارت ایستاده و تو انمچنان از عشقش کوری که نمیبینیش در فلب تو بازتر کن میاد