قمار باز

آزادی بی بها نیست

قمار باز

آزادی بی بها نیست

..../

بعد از این همه وقت هنوزم وقتی شیشه ی خالی اون ادکلن و بو میکنم بی اختیار یاد تو و بودنت و اون روزای لعنتی میافتم.اصلا قضه این نیست.خودتم از وجود این ادکلن بی خبری.شرط می یندم.نه تو به من هدیه دادیش و نه من برای تو گرفته بودمش.فقط وسط اون روزای خوش بود.روزایی که پر بود از قرار مدارای پنهونی و پر از دلهره،از اول صبح هایی که حتی شب قبلش نخوابیده بودم تا شب تو باغ کنار خونه مادر بزرگت؛کنار اون پرچینای بلند.طناب تاب و اون درخت دو نفره و بچه نبودیم به خدا،ولی بهونه ای بود واسمون،قبول دارم.فرصت ها رو از دست دادم شاید،برای بوسیدنت.قبول دارم شاید نشد.شاید داشتیم به همه چی نزدیک میشدیم،بین همه پیچیده بود.... 

 

ولی راستش دلم شور میزد.هر وقت تنها تو ایوون خونه،اون منظره وحشتناک از کوهای تو هم رفته جلو روم بود تنم از این دلشوره میلرزید.سیگارمو خاموش میکردم و پا میشدم از اونجا میرفتم.تو راه به خودم میگفتم،حسین بپا.بپا بچه. 

 

همیشه به این اعتقاد داشتم که عشق من از هر جا که طلوع کرده،یروزی از همونجا غروب میکنه.واسه همین میرفتم تو خودم.رمق هیچ کاری نبود،حتی تو اون روزای خوش.انگاری نقطه ی اوج رابطه ی سینوسی ما بود،ما بعد از اون قرار بود سقوط کنیم.یا سقوط کنم.  

 

همینم شد،درست 3 ماه بعد کملا یهویی رفتی.الان 15 ماه و سه روز از اون ظهر لعنتی میگذره.امشب دوباره قلمم بالا آورد،باید ته مونده هاش باشه،ولی نه... 

 

+فندک که واسم نگرفتی،ولی سر حرفم هستم،کمش میکنم.... 

 

نظرات 24 + ارسال نظر
... یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ

دود کن بره هوا
...

بیگانــــه یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://hepta.blogsky.com

قلم زیبایی داری. به کارت ادامه بده و بدون هستند کسانی که از نوشته هات خوششون بیاد.
درضمن یه پیشنهاد: لطف کن آهنگ وبت رو حذف کن یا دکمه PLAY یا PAUSE بذار براش چون خیلی بده یه بازدیدکننده ساعت 2 نیمه شب با صدای آهنگ وب تو ، کل خانواده اش بیدار بشن!

باهات موافقم رفیق.عذاب آور شده...

فرشاد یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.tir-khaneh.blogsky.com

تو هیچ وقت آدم نمیشی...
لباس و رزم و بپوش بیا اینور بابا...

باشه بچه...

مژده یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ http://www.fasle-sardd.blogfa.com

با هر پک انگار زندگی این چند ساله میاد جلو چشمات..اون و خاطراتش تو صف اول ایستادن...

خط مقدم آتش بار من...

تو یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

دورت بگردم حسین کچل عزیز دلم...حسین کچل درد و بلات بخوره وسط فرق سرم...

الهی آمین!دی:

جلسه رسمیست یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ب.ظ http://jalase-rasmist.blogsky.com

سلام حسین عزیز
همیشه این عطرها هستند که در نبود عزیزانمان اشکمان را در می آورند.خفه مان می کنند...
همیشه دلم می خواهد برگردم...

عطر و یاد و خاطره.بشکن شیشه ها را...

روشا یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ http://iron-pixell.persianblog.ir/

عاشقانه ی زیبایی بود ولی دردناک

درد از سر و روم می باره این روزا...

روشا دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ http://iron-pixell.persianblog.ir/

بی اجازه لینکت کردم ...

مرسی...

فروغ دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ http://foroughshines.blogfa.com

در مورد پستت: یه رفیق داشتم می گفت آدم سیگارو ترک نمی کنه... ازش مرخصی می گیره! (جزو کامنتای بی ربطه؟!)

در مورد چیز دیگه:
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟

اگه آدمای عاق نبودن وضع ما خلو چلا الان خیلی خوب بود... برد خل وضع ترینو پیدا کن... اونایی که همش تصدیق می کنن و تصدق می رن عاقلن پسر... عاقل!

چی بگم فروغ...دو مدل دیوونگی و عقلانیت داریم!از نظر من..نمیدونم چجوری بگم.

لیلو دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ق.ظ http://jakh.blogfa.com

سیگارهای تو آیا بدون من ... سیگارهای نه هرگز بدون تو ...

آخرش نیست .
آره ! کم اش کن!

چشم رفیق!کم ولی نه واسه همیشه.

فاطمه دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://theater-caterpillar.blogfa.com/

حسین یعنی خفه شدم !!!
هیچی ندارم بگم .
اون ادکلن و دوسش دارم . دلم درد گرفت. دلم سوخت. از اون ظهر لعنتی . . . !

مونده بود ته دلم...کاش مریم بیاد این و بخونه.

میلاد دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ

نگو منو یاد اون روزا انداختی که هر روز ساعته ۷ صبح بیدار میکردی میگفتی من دارم میرم باغ حاج بالا اگه دوست داری بیا منم که بیدار شدم خواب از سرم پریده مجبور بودم بیام...
عاشقیتم من تاوون دادم...بدبخت

نه فرشاد..؟

تو تاج سر منی داد....شما بودین که من پا گرفتم.

سیب دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ق.ظ http://sibeleila.persianblog.ir

من هم از این خاطره ها زیاد دارم که خودش هم نمیدونه
کتابهایی که هیچ وقت از حضورشون اطلاعی نداشت ولی همیشه موقع خوندنش حضور معنویش در کنارم بود
ساحل دریایی که هرگز با هم نرفتیم ولی قدم به قدم حسش می کردم
و خیلی چیزای دیگه که بعد از نبودش دیگه هرگز دست و دلم بهش نرفت

ببین دیازپام 10 خورانده اند،خلق را...ببین سیب عزیز.

الیکو بانو دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com

یه روزی 15 ماهت میشه 150 ماه و میبینی که نیومده . بعد از رفتنشون هیچی تغییر نمیکنه فقط یه دغدغه ی تازه اضافه میشه اونم شمارش روزاست . بشمار اما زندگیتو کن .

خط میزنم روزای تقویم و ،میدونم برمیگرده بانوم،بانو...

یه ضعیفه دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:54 ب.ظ

یاد هم زمان عاشق نوشت های منو تو به خیر یادمه اون روزی که اومدی به بلاگم گفتی عشقتو جا گذاشتی
عاشق روزایی اولیم که تازه اومده بودم از عاشقی بنویسم و تو رو پیدا کردم چون با عشقی نوشته هات فاز می گرفتم

دنبالش و بگیر،برو تا تهش ضعیفه جان...

[ بدون نام ] دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ب.ظ

ما که تغیر فاز دادیم چون دیگه طاقت ندارم

[ بدون نام ] دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ http://www.successking.blogfa.com/

وای که با کلامت ترکوندیم
امون از این ته مونده ها/اما نه اینا ته مونده نیست /اینا اصله عشقه
تبریک می گم به خاطر این معرفتو مرامت
شاد باشی

من شادم،والا

no name دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://listen2me.blogfa.com

.
.
.
نمیاد!

میاد

no name دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://listen2me.blogfa.com

حرفم نمیاد
.
.
.

بیا تا برگشتش سکوت کنیم!

فاطمه دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ http://theater-caterpillar.blogfa.com/

یهو دلم تنگ شد برای اینجا و این اهنگ کوفتی که ادم و یاد خیلی چیزا میندازه. چیزهای ناب اما به باد رفته

دون ژوان دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ب.ظ

تو هم مثه من ادکلن هاشو رو بو می کنی؟!

کی مثل بعضیا.

فروغ سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 ب.ظ

نمی خواد بگی رفیق... می دونم...

مرسی.

وصال یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ http://najvayejonoon.blogfa.com

خوب می خواستی یه حال اساسی بهش بدی و کلا ترک کنی این بی صاحاب سیگارو

در قاموس ما نیست!

مهشید چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ http://GORDAFARID100.BLOGFA.COM


رفتم مرا ببخشیش و مگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق اتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را
با اشک دیده زلب شست و شو دهم
رفتم که با ناتمام بمانم
رفتم که با نگفته به خود ابرو دهم


بازم مثل همیشه...

قول میدم کمتر از این خزعبلات بنویسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد