یلدا چه باشی،چه نباشی/
همان چند ثانیه اختلاف خودش را دارد...
تحصن روبه روی سازمان کوریون(تا بازگشت کامل)
ایول.بود و نبودش برات فرقی نمیکنه این بهترین چیزه دادا.یلداتم مبارک./
تب غریبیه این رفتن..../فدایی داری رفیق/
یلدات مبارک!
یلدا میگذره به تنهایی و همین! مبارکت باشد...راستی من هنوز زنده م خواستی سری بزن
درود بر تو.....یلدات مبارک عزیز...سبز باشی!
نمی دونم چی بگم من تازه واردم بین شما ولی میدونم که جاش واقعن خالی خواهد بودچرا همه یکی یکی دارن میرن؟
منم هستم! تحصنو میگم! یلداتون هم مبارک!
کوریون کجا ؟ بی خبر ؟مگه میشه ؟ /// نوشتن بی کوریون رو دوست ندارم !
حسین این بی تفاوتی که تو عنوان مطلبت بود (همین) بسیار حالم رو جا آورد.....این بی تفاوتی بهترین حسه...تحصن روبروی سازمان کوریون رو ما هم هستیم (تا بازگشت کامل)
حتما حق با توست...کوریون!!!
یلدایی که بی تو باشد دیگر چه فرقی دارد بلند باشد یا کوتاه...
ok dada!!
ما هستیم .... البته روبه روی سازمان کوریون تا بازگشت
از اینکه می گی بی تفاوتی دروغ می گی عمرا آدم نمی تونه نسبت به عشقش تا ابد بی تفاوت باشه از این بابت که با کوریون رابطه ی وبی نداشتم خوشحالم چون با رفتن هم زمانه اونو و ژوان مطمئنا افسرده می شدم خورروز ت هم مبارک در واقع همون ۱/۱۰/۸۹ که امروز باشه که همون پیروزیه خوبی ها بر اهریمن خستت منتظر همین ....
گفته بود پاییز رو دوست داره اما فکر نمیکردم که با رفتنش اونم بره ...کوریون...
اینجا روزی یکبار بهار می شود ....و چشمانم ابر بهار...یلدایت چطور گذشت ؟ (به قول زنی که وجود ندارد تا کوریون برنگردد در چنین زمانه ای نوشتن چه معنایی دارد ؟)
کدام یلدا!بدون مریم،بدون کوریون
دوس داشتی آپ 13 رو بخون
بازم سکوت میکنم...
اگه اون دیوونه است که می نویسه تو یه وب دیگه.../
نه...
به خودت تلقین کن که اختلافش بیشتره!
هرگز،هرگز،هرگز
می خوای اغتشاش کنیم؟؟؟تا بر گرده؟
یلدا هم بهانه ای برای نوشتن نشد ....نمیدونم چرا اما حس خوبی دارم بت ...! اصولا هم به کسی از این تبپ حرفا نمیزنم ...گفتم که بد برداشت نکنی
تا این بی جنبه نیستیم/
با ی روز تاخیریلدات مبارکتحصنو هستم...
حسین امروز تموم شد...چی شد؟؟؟دلشورهه هات رو میگم...گفته بودی روز خوبی نیست..روز خوبی نبود؟؟!!!الان خوبی؟؟
روزای خوبی نیست/در صدر این روزها،یلدا
راستی کوریون کجاست؟
این تحصن ها بی دخو که معنی نداره. به هر حال. از حال خودت خبر بده پسر.
می خواستم آیکون بوس بذارم هر چی گشتم نداشتبیا بلاگ خودم رو بوسی
بودن و نبودن یلدا فقط و فقط با خودته رفیق!...
نوشتم رفیق.
حسین داداش بنویس.../یاد روزای اول وب نویسیت افتادم که هی پشت هم فیلتر میشدی تو بلاگفا.../
دلم تنگ شده بود.واسه توواسه نوشته هاتواسه حال و هوای وبلاگ تو و دخو و کوریون
یه بغضِتو گلومنمیذاره حرف بزنم...
حسین مسخره بازی در نیار از خودت....پاشو یه سر بیا وبلاگ ما ببینم چته...
هیچیم نیست توی عزیز،به فکر "من"ت باش/
پس بپذیر که همین چند ثانیه ست اختلافش...نه بیشتر
حسین جان ناراحتی داغونی نه دلم واست تنگ شده هی میام بلاگت می بینم از پسته جدیدت خبری نیست هر وقت میام می بینم اینطوریی حست به منم منتقل میشه
من به قولت دل خوشم که کوریون برمیگرده ...به قول حسام اگر قرار تو وب دیگه ای بنویسه امیدوارم ادرسش رو به ما هم بده !
سلام عزیزبه روزم با امروز روز اول دی ماه نیستو شب یلداوکامنت های شماتشریف بیاورید
نه دیگه. خر نشو. بنویس. خب؟
می دونستم الان on گفتم بگم بیا منو بخونآپ شمشیریه یاد حبیب به خیر چه با مرام بود
پس نفر بعدیه اون بازی تویی کلا همتون با هم توافق کردید برا افسرده کردن حببیب ژوان کوریون حالا تو حسین قمار باز ه ناتو قمار باز بازنده جزای شکست تو / تو قمار کردنت رو ما باید بدیم من چی بگم می خوای بری واقعاواقعا می خوای بری داداشی
میدوینمیدونی کجایی ولی میدوی!نفس نفس میزنیانگار دیگه نفست بالا نمیادیهو از خواب بیدار میشیصدای گرومپ گرومپ قلبتو میشنوی!یه نفس عمیق میکشی وتمام...
بیا روی تمام بختکا و بغضا رو کم کنیم !کم نیار رفیق!بنویس...
نه اینطورا نیس رفیق...مخاطب خاصی اگه باشه انگار خودمم...
حسین واقعا نمی خوای از خودت خبر بدی همین الان میای وبم زود باش ببینم اگه نیای فقط اگه نیای چیو می خوای ثابت کنی حبیب کجایی ؟حسینه بی معرفت
بدبختی که ژست نداره ... بغض داره ... اشک جمع شده تو چش داره .....
موزیکتو دوس ندارم
حسین بگو! میخوام بشنوم
سلام مهربانانفرادی با گوشه ای از سفرنامه ی خواستگاری در بیست دقیقه به روز استو منتظر قدم های شماموس تان را به سلول من بکشانیدبا احترامآقای سین
ایول.
بود و نبودش برات فرقی نمیکنه این بهترین چیزه دادا.
یلداتم مبارک./
تب غریبیه این رفتن..../
فدایی داری رفیق/
یلدات مبارک!
یلدا میگذره به تنهایی و همین! مبارکت باشد...راستی من هنوز زنده م خواستی سری بزن
درود بر تو.....
یلدات مبارک عزیز...
سبز باشی!
نمی دونم چی بگم من تازه واردم بین شما ولی میدونم که جاش واقعن خالی خواهد بود
چرا همه یکی یکی دارن میرن؟
منم هستم! تحصنو میگم! یلداتون هم مبارک!
کوریون کجا ؟ بی خبر ؟
مگه میشه ؟ /// نوشتن بی کوریون رو دوست ندارم !
حسین این بی تفاوتی که تو عنوان مطلبت بود (همین) بسیار حالم رو جا آورد.....این بی تفاوتی بهترین حسه...
تحصن روبروی سازمان کوریون رو ما هم هستیم (تا بازگشت کامل)
حتما حق با توست...
کوریون!!!
یلدایی که بی تو باشد دیگر چه فرقی دارد بلند باشد یا کوتاه...
ok dada!!
ما هستیم .... البته روبه روی سازمان کوریون تا بازگشت
از اینکه می گی بی تفاوتی دروغ می گی عمرا آدم نمی تونه نسبت به عشقش تا ابد بی تفاوت باشه
از این بابت که با کوریون رابطه ی وبی نداشتم خوشحالم چون با رفتن هم زمانه اونو و ژوان مطمئنا افسرده می شدم
خورروز ت هم مبارک در واقع همون ۱/۱۰/۸۹ که امروز باشه که همون پیروزیه خوبی ها بر اهریمن
خستت منتظر
همین ....
گفته بود پاییز رو دوست داره اما فکر نمیکردم که با رفتنش اونم بره ...
کوریون...
اینجا روزی یکبار بهار می شود ....
و چشمانم ابر بهار...
یلدایت چطور گذشت ؟
(به قول زنی که وجود ندارد تا کوریون برنگردد در چنین زمانه ای نوشتن چه معنایی دارد ؟)
کدام یلدا!
بدون مریم،بدون کوریون
دوس داشتی آپ 13 رو بخون
بازم سکوت میکنم
.
.
.
اگه اون دیوونه است که می نویسه تو یه وب دیگه.../
نه...
به خودت تلقین کن که اختلافش بیشتره!
هرگز،هرگز،هرگز
می خوای اغتشاش کنیم؟؟؟
تا بر گرده؟
یلدا هم بهانه ای برای نوشتن نشد ....
نمیدونم چرا اما حس خوبی دارم بت ...! اصولا هم به کسی از این تبپ حرفا نمیزنم ...گفتم که بد برداشت نکنی
تا این بی جنبه نیستیم/
با ی روز تاخیر
یلدات مبارک
تحصنو هستم...
حسین امروز تموم شد...
چی شد؟؟؟دلشورهه هات رو میگم...
گفته بودی روز خوبی نیست..روز خوبی نبود؟؟!!!
الان خوبی؟؟
روزای خوبی نیست/در صدر این روزها،یلدا
راستی کوریون کجاست؟
این تحصن ها بی دخو که معنی نداره. به هر حال. از حال خودت خبر بده پسر.
می خواستم آیکون بوس بذارم هر چی گشتم نداشت
بیا بلاگ خودم رو بوسی
بودن و نبودن یلدا فقط و فقط با خودته رفیق!
.
.
.
نوشتم رفیق.
حسین داداش بنویس.../
یاد روزای اول وب نویسیت افتادم که هی پشت هم فیلتر میشدی تو بلاگفا.../
دلم تنگ شده بود.
واسه تو
واسه نوشته هات
واسه حال و هوای وبلاگ تو و دخو و کوریون
یه بغضِ
تو گلوم
نمیذاره حرف بزنم
.
.
.
حسین مسخره بازی در نیار از خودت....
پاشو یه سر بیا وبلاگ ما ببینم چته...
هیچیم نیست توی عزیز،به فکر "من"ت باش/
پس بپذیر که همین چند ثانیه ست اختلافش...نه بیشتر
حسین جان ناراحتی
داغونی نه
دلم واست تنگ شده
هی میام بلاگت می بینم از پسته جدیدت خبری نیست
هر وقت میام می بینم اینطوریی حست به منم منتقل میشه
من به قولت دل خوشم که کوریون برمیگرده ...
به قول حسام اگر قرار تو وب دیگه ای بنویسه امیدوارم ادرسش رو به ما هم بده !
سلام عزیز
به روزم با
امروز روز اول دی ماه نیست
و
شب یلدا
و
کامنت های شما
تشریف بیاورید
نه دیگه. خر نشو. بنویس. خب؟
می دونستم الان on گفتم بگم بیا منو بخون
آپ شمشیریه
یاد حبیب به خیر چه با مرام بود
پس نفر بعدیه اون بازی تویی
کلا همتون با هم توافق کردید برا افسرده کردن
حببیب ژوان کوریون حالا تو حسین
قمار باز ه ناتو
قمار باز بازنده
جزای شکست تو / تو قمار کردنت رو ما باید بدیم
من چی بگم
می خوای بری واقعا
واقعا می خوای بری داداشی
میدوی
نمیدونی کجایی ولی میدوی!
نفس نفس میزنی
انگار دیگه نفست بالا نمیاد
یهو از خواب بیدار میشی
صدای گرومپ گرومپ قلبتو میشنوی!
یه نفس عمیق میکشی وتمام
.
.
.
بیا روی تمام بختکا و بغضا رو کم کنیم !
کم نیار رفیق!
بنویس
.
.
.
نه اینطورا نیس رفیق...مخاطب خاصی اگه باشه انگار خودمم...
حسین واقعا نمی خوای از خودت خبر بدی
همین الان میای وبم
زود باش ببینم
اگه نیای
فقط اگه نیای
چیو می خوای ثابت کنی
حبیب کجایی ؟
حسینه بی معرفت
بدبختی که ژست نداره ... بغض داره ... اشک جمع شده تو چش داره .....
موزیکتو دوس ندارم
حسین بگو! میخوام بشنوم
سلام مهربان
انفرادی با گوشه ای از سفرنامه ی خواستگاری در بیست دقیقه به روز است
و منتظر قدم های شما
موس تان را به سلول من بکشانید
با احترام
آقای سین